دیروز صبح بابایی یادش رفت قبل از رفتن به رادین شیر بدهد، در نتیجه 5/6 صبح رادونک بیدار شد. مامان هم که داشت از خواب هلاک می شد، اونو گذاشت توی تخت که برای خودش با ملافه ها دالی کند و پشتک وارو بزند. تا اینکه رادین حوصله اش سر رفت و آمد مامان و تکان داد و گفت: مامان پاش! مامان هم در همان حالت خواب آلود حسابی ماچ مالیش کرد و گفت برو پوش پوش (پوشک) بیار عوضت کنم. رادین یک کم نگاه کرد و بعد ازتخت پایین رفت، دوید اتاق خودش و از پای صندوق تعویض دو تا پوشک آورد. وقتی فهمید درست متوجه شده است آنقدر ذوق کرد که تمام مدتی که داشتم پوشکش را عوض می کردم، برای خودش دست می زد و می خندید! آ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
in mamani "modiriyate nirooye ensani" ro sar e randunak ham be ejra mizare! fekr konam in avalin niniye too khoonevade ke khodesh poosh pooshesho miyare vase avaz kardan.
Post a Comment