Thursday, June 19, 2008

پاش

دیشب عروسی بودیم و صبح داشتم از خواب می مردم. رادین هم که به سلامتی هفت صبح بیدار شده بود. یک ساعتی مامان بزرگش نگاهش داشت که من بخوابم تا اینکه دیگر طاقتش تمام شد و آمد بالای سرم و گفت "پاش" که یعنی پاشو. بعد هم لب و لوچه اش را کج کرد که بزند زیر گریه. البته کار به آنجا نرسید، چون من کوتاه آمدم! این پسره فقط با خوابیدن خودش بد نیست، با اصل قضیه مشکل دارد! ا

در ضمن رادین به خاله شهرزاد و عمو آرش (که از خوانندگان وبلاگ رادین هم هست) شروع زندگی مشترکشان را تبریک می گوید و برایشان یک عالمه رادین آرزو می کند! ا

2 comments:

khaale roro said...

vali khodayish alan ham ke ma kherse gonde shodim vaghti khodamoon khab nistim doost darim hame bidar bashan. radunak ke dige jaye khod darad.

آزاده said...

hey hey!