صبح روز سفر بود بهگمانم، رادين كه بيدار شد بابايش صدايش كرد كه بيا شير بخور. رادين (هنوز به غذا بيميل است) هم تازگي ياد گرفته است كه وقتي چيزي نميخواهد با دست تند تند علامت نه ميدهد كه اگر كسي نداند فكر ميكند دارد بايباي ميكند. خلاصه به بابايش علامت داد همراه با اعتراض، وقتي ديد بابايي همانطور مصر جلويش ايستاده است، بلند شد و همانطور كه با دستش ميگفت نه دنبال بابايي كرد. خلاصه منظره بانمكي بود، بابايي شيشه شير بهدست بدو رادين عصباني همراه با دست تكان دادن دنبالش!آ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
ajab gholdori shode in fesgheli!! ziyadi ba mamanesh gashte be gamoonam :D
Post a Comment