رادين يك كيسه اسباببازي شبيه اردك دارد كه يك سري اسباببازيهايي را كه هرروز با آنها بازي ميكند، در آن ميريزم. از آنجايي هم كه خيلي دوست دارد يك چيزهايي را بردارد و توي جعبه، كمد، كشو و كيف بگذارد، پر و خالي كردن اين كيسه اردكي هم يكي از سرگرميهايش است. البته وقتي ميخوابد، برآيند اين پر و خالي كردن هميشه به سمت خالي شدن كيسه و پخش و پلا بودن اسباببازيها روي زمين است. ولي اين روزها بانمكش خالي شدن اردك است كه غنيمتهاي روز قبل رادين را نشان ميدهد. كرم دست، قطره دل درد، جلد كتاب، جعبه كادويي، گيره سر مامان، ادوكلن بابا و ... . آ
پريشب هر چي دنبال دمپاييهايم ميگشتم، پيدا نميكردم. از زير ميز غيب شده بود. ياد علاقه اين اواخر رادين به راه رفتن با دمپاييهايم افتادم و رفتم سراغ اردك، ديدم بعله، دمپاييهاي مرا هم خورده است!آ
پينوشت: امروز صبح كه ميخواستم بيايم شركت، دمپاييهايم را پيدا نميكردم. به حافظهام رجوع كردم و يادم آمد وقتي داشتم آرايش ميكردم رادين يك چيزي را توي پاركش انداخت. رفتم سراغ پارك و ديدم دمپاييهايم وسط رختخوابش افتاده است. حالا من چطوري اين عادت دمپايي بازي را از سرش بندازم،خدا ميداند!آ
3 comments:
ordi ordi,baz chiro khordi?
rasti kheili jaleb mishe ordi ye bar gire sare maman (hamoon gire banafsharo) hazm kone:D
felan ke dar be dar donbalesh migardam, nemidoonam koja andakhdatash. Aslan omooratam nemigzare.
Post a Comment