Saturday, May 3, 2008

خواب با عمليات ژان‌گولار

مراسم خوابيدن رادين يك‌ماهي مي‌شود كه تغيير كرده است. با توجه به بند نشدنش روي صندلي ديگر اين وسيله هشتاد درصد كاراييش را در منزل ما از دست داده است. حالا ديگر بعد از حمام و مسواك مي‌بريمش توي اتاق تاريك و روي تخت ما آنقدر عمليات ژان‌گولار انجام مي‌دهد و كله معلق مي‌زند كه بالاخره وسط يكي از حركت‌ها خوابش مي‌برد. شايد يك‌شب در هفته پيش بيايد كه آنقدر خسته باشد كه فقط دراز بكشد و حرف بزند. البته در كل حرف زدن نشانه خوبي نيست و خيلي به پراندن خوابش كمك مي‌كند؛ گاهي مجبور مي‌شوم يك "شششششششش" محكم بگويم كه آرام بگيرد. البته پريشب مجبور شدم اين "شششششششش" را به بابايي بگويم كه مثلا رادين را برده بود بخواباند، ولي من همه‌اش صداي هرهر و كركرشان را مي‌شنيدم كه مرتب هم داشت سرحال‌تر مي‌شد! (تازه وقتي به فربد مي‌گويم براي اينكه بخوابد بايد خودت را بزني به خواب و به اداهايش توجه نكني، به من مي‌گويد تو هم بيا اينجا ببين چه كارهاي بانمكي مي‌كند!)‌آ

2 comments:

khaale roro said...

ajab mamaniye bad akhlaghiye ha. nemizare pedar o pesar ekhtelat konan ye khorde.

آزاده said...

Akhe ba'd pedar mikhabe va mamane bayad pesar ro bekhaboone.