Saturday, February 2, 2008

سلماني

اولين سلمانيت را هم رفتي. اولش خيلي نگران بوديم كه آنقدر وول بخوري كه قيچي برود توي چشمت. ولي از آنجايي كه گويا دوست داري خلاف پيش‌بيني‌ها عمل كني، يك جنتلمن تمام‌عيار بودي. محو تماشاي آينه‌ها و تصوير ديگران در آنها شده‌ بودي. چون قرار بود بعدش هم برويم و اولين سري عكس آتليه‌ايت را بگيريم، موهايت را از آن مدل شلوغها كه بابات دوست دارد، درست كردند. نمي‌داني چقدر بانمك شده بودي. ولي چه بگويم از عكس گرفتنت، مگر مي‌خنديدي!‌ فقط اينقدر بگويم كه من و بابايي آنقدر بالا و پايين كرديم كه از حال رفتيم. بعد كه رفتيم خانه،‌غش‌غش به هرچيزي مي‌خنديدي! آ

No comments: